My Tasks

My Tasks

تو با انجام دادن وظایفت،به من یاد آوری میکنی:وظایفی روکه"مال من"هستن وظایف من مسئولیت هایی هستن که ملزم به انجام دادنشون هستم.....
My Tasks

My Tasks

تو با انجام دادن وظایفت،به من یاد آوری میکنی:وظایفی روکه"مال من"هستن وظایف من مسئولیت هایی هستن که ملزم به انجام دادنشون هستم.....

Bakhtam!....


سلام!


من همونم....


همون غریبه ی آشنا...


همونی که خیلی دوست داشت یه بار جواب سلامشو بدی


همون که خیلی قلبش واسه یه لخند کوچیکت می تپید


همون که هزار بار منتظرت موند وهزار بار نیومدی


همونکه قلبش فقط واسه تو میزنه


همونکه بین این همه کسیایی که عاشقتن تنها کسیه که قلبشو خالصانه فقط واسه تو نگه داشته


همونکه نمیشناسیش


همونکه برات غریبه


همونکه نمیشناسیش


همونکه هیچوقت نمیفهمی چقدر دوست اشت


همونکه فرقش با تمام عاشقات این بود که همه تورو دیدن وعاشقت شدن ولی اون ندیده عاشقت بود!


تصورش سخته که


همیشه فرد رویاهاتو روی کاغذ بکشی فردی که هیچ وجود خارجی نداره


ویه روز اون به حقیقت تبدیل بشه ومال توهم نباشه!


چه حقیقت سردی


اینجاتو خاطرات من چقدر سوزمیاد


وقتی خودتو درگیر خیالات گرم یکی کنی ووقتی سردته اون نباشه....


کسی که هیچوقت حتی اسمتم نمیفهمه.........


کسی که با فکرش میمیری ولی اون زندس به خاطر دعای تو


کسی که خیلی برات عزیزه  


کسی که میدونی خیلی وخیلی وخیلی دوسش داریییی همه چیزتو میدی براش


ولی اینو میدونی که هیچوقت وهیچوقت وهیچوقت اون مال تو نمیشه...........


کسی که همه ی اشکای تو چشات مال اونه....


کسی که....


بدون اون همه زندگیت تمومه....




بگوتا کجا میشه همدست بود

تو راهی که بیراهی همپای ماست






تو صبحی که تاریک تر ازشبه

تو این شب که کابوس،

رویای ماست....


دوستم داشته باش،یک جورخاص!

بعضی آدم ها را نمیشود داشت

 

 

فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت !

 

 

بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند


 یا تو برای آن ها !

 

 

اصلا به آخرش فکر نمی کنی

 

 

آنها برای اینند که دوستشان بداری

 

 

آن هم نه دوست داشتن معمولی


 نه حتی عشق !

 

 

 

یک جور خاصی دوست داشتن

 

که اصلا هم کم نیست ..!

 

 

این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم

 

 

در کنج دلت

 

 تا ابد

 

 یه جور خاص دوست داشته خواهند شد



خاطراتت...


یک شب از کوچه های دفترخاطراتت عبور میکنم....


بیصدا .....بی نشانه....


تو حضورم راحس نمیکنی....


ولی جای ترک خوردگی ردپاهای من در برگه های دفترچه خاطراتت هویدا میشوند...


http://gallery.avazak.ir/albums/userpics/10001/normal_Love26.jpg


هوای خاطراتت چقدر ابریست....خیسم میکند!


باران یادگاریهای تو واشکهای سردمن....


باران میبارد


من میبارم ودفترچه خاطراتت خیس میشود


تو دیگر نمیتوانی خاطراتت را بخوانی وبه یاد بیاوری که یک روز چه نقش ونگارهای درناکی را بر دیواره های قلبم کنده کاری کردی.....


اما من دفترچه خاطرات ندارم!


دفترچه خاطرات من جای دیگریست....


خاطرات شورناوفایی هایی تو در ذهنم نقش بسته است....


وهیچ چیز حتی باران اشک های تو هم نمیتواند آنهارا خیس کند وبشوید....


حتی عبور بی پروایت هم نمیتواند ردپایی روی آنها برجای بگذارید وآنهارا چروکین وخدشه دار کند.....


اینجا دیگر بین ناعدالتی های تو ودلشکستگی های من حلوا قسم نمیکند!


اینجا حتی یک قاضی هم نیست که بر سر مسائل عشق قضاوت کند!


اینجا فقط تویی وافکارنابجایت


پس اگر از دفترخاطارتت گذشتم


حتما به یاد می آوری که من "وظیفه ام "را فراموش نکردم......



Rain-Photography-p3-2.jpg

......


مواظب باش....! 


اینجا که ایستاده ای مقر وظایف ماست 


مواطب باش که روی وظایفمان پانگذاری 


مواظب باش



ابر میبارد....

 

 

 

 

ابر می بارد ومن می شوم از یار جدا


 

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا


 

 ابر و باران و من و یار ستاده به وداع


 

من جدا گریه کنان ، ابر جدا ،یار جدا


 

سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز


 

بلبل روی سیه مانده ز گلزار جدا


 

ای مرا در ته هر بند ز زلفت بندی


 

چه کنی بند ز بندم  همه یکبار جدا


 

دیده ام بهر تو خونبار شد ای مردم چشم


 

مردمی کن مشو از دیده خونبار جدا


 

نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این



مانده چون دیده از آن نعمت دیدار جدا



می دهم جان ، مرو از من ، و گرت باور نیست



بیش از آن خواهی بستان و نگهدار جدا



حسن تو دیر نماند چو ز خسرو رفتی



گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا

 



"امیر خسرو دهلوی




Our tasks


بهانه گیرم 


دلواپسم 


مگرچیست؟ 


قرار است تو شانه هایت را برای گریه هایم بازکنی؟!من ازتو چیزی خواسته ام؟ 


دلگیرم 


آری 


از دروغ از تهمت از انسانهای بدقول 


از بیوفایی ها واز جملات شکلاتی


خسته ام 


دل گرفته ام 


آری میگریم 


چیز عجیبی نیست! 


خب درد دارد 


درد هم گریه دارد 


درد دارد قلبی را صدبار شکستن وباز چسب زدن 


درد دارد فریب دادن کسی که به تو اعتماد کرده است 


درد دارد وقتی میبینم انسانها چقدرروی وظایفشان حساب میکنند! 


درد دارد وقتی اشکهای خدارا میبینم! 


وقتی میبنم دلمان میگیرد و 


باران میبارد ..... 


میسوزد دلی که 


میبیند همه از عشق اینگونه یاد میکنند 


"وابستگی شدید وسرانجام مرگ" 


میسوزد دلی که همه در حسرت عشقش هستند 


وسرانجام دود میشود.... 


ودیگر هیچ.... 


خاکسترهایش هم حتی باقی نمی ماند 


تا روی دریای دلتنگی هایم بریزم.....



life breath



خدایا.... 


تو به زیبایی آنچه دانه از خاک بر می آوری 


وظایف روزانه یک رشه را به گل یادآور میشوی 


با آنچه باعث ریزش باران میگردد 


وظایف ابر را به گل یاد آور میشوی 


با آنچه گیاه نفس میکشد 


وظیفه اکسیژن را به گل یادآور می شوی 


تو به زیبایی جوانه زدن یک دانه 


زیبایی وظاف طبیعت را به من یاد آور میشوی....



stars


شب که میشه،میرم لب حوض تا دستامو توی آب بشورم 


نگاه میکنم عکس ماهو توی آب 


سرمو بالا میارم 


ونگاه میکنم به اون همه ستاره که دوروبرشن 


همشون با جذابیت خاصی به من چشمک میزنن 


ستاره ها منو یاد وظایفم میارن 


دارم فکر میکنن 


ستاره ها چشمک میزنن 


چه وظیفه ی قشنگی! 


دوباره سرمو بالا میارمو به ستاره ها چشمک میزنم 


من این وظیفرو دوست دارم! 


"چشمک زدن" 


کاشکی منم یه ستاره بودم !



عهدهایت...


عهدهایت را برای نگاه بیقرارم بازگو میکنی ومیروی 


نگاهی به چهره ی معصوم واشکهای تردید وارانه ام میکنی 


وبدون آنکه به دلتنگی های فردایم اندیشه کنی 


از نظرم محو میشوی.... 


من چه بی صبرانه منتظر بیرحمی های هر روزت وعهدهای دروغینت هستم! 


من به وظایفم ایمان دارم وبه آنها عمل میکنم 


اما تو فقط وظایفت را یاد آور میکنی برای آنکه تا کید کنی هنوز دوستم داری 


ودر توشه ی عشقم چیزی جز سخن های عاشقانه عمل نکرده باقی نمیگذاری! 


فردا ندا میرسد که نگار زیبای دیگری یافته ای 


و چه راحت از احساس پاکم دست میشوری 


ومرا با یک دنیا تنهایی ورها میکنی 


دنیایی که بر دیوارهایش پوسترهای خیالی از زندگی دروغین آینده ماست!وصدای گوش خراش وعده های عاشقانه تو

....

ودیگر هیچ 


مرا اینگونه با وظیفه شناسی آشنا میکنی 


وتعبیر صحیحی از عشق را بر دیواره های دلم کنده کاری میکنی 


ومن هرگز یادم نمیرود 


که تو چقدر 


وظایفت را درک کردی!



1 (1)~44.jpg

وظایفم....


قلبم به من وظایفم رو یاد آوری میکنه 


وظایفم تورو بهم یادآوری میکنه 


یادتو عشق تورو به یادم میاره 


عشق تو مسئلویت عاشقت بودنو به یادم میاره 


مسئولیت عشق تو وظایفم رو به یادم میاره 


من"وظایفی دارم" 


ظرورت داشتن وظیفه منو به یادم میاره...! 


http://gallery.avazak.ir/albums/userpics/10001/normal_%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87%2057.jpg





Be carefull!


وقتی مسئولیت عشق مرا برعهده داری 


مراقب باش که عاشق چه کسی هستی 


مراقب با که به چه کسی میگویی دوستت دارم 


وبه چه کسی وعده ووعید میدهی 


تو با میزان عشقی که میورزی 


هردم مسئولیت هایت را به من یادآور میشوی 


مراقب باش 





My Tasks

وسعت وظایف م به  عمق دریاس ت


دریایی که بزرگی ش تو چشمای کوچیکت پیداست


چشمایی که دوست داشتنشون وظایف م رو یادآورمیش ه


وظایفی که مقدمه اش ازمال م ن بودن شروع میشه


یعنی"وظایف من"


یعنی"فقط وظایف من"


نه وظایف کس دیگه....




http://gallery.avazak.ir/albums/userpics/10001/normal_Love24.jpg