My Tasks

My Tasks

تو با انجام دادن وظایفت،به من یاد آوری میکنی:وظایفی روکه"مال من"هستن وظایف من مسئولیت هایی هستن که ملزم به انجام دادنشون هستم.....
My Tasks

My Tasks

تو با انجام دادن وظایفت،به من یاد آوری میکنی:وظایفی روکه"مال من"هستن وظایف من مسئولیت هایی هستن که ملزم به انجام دادنشون هستم.....

خاطراتت...


یک شب از کوچه های دفترخاطراتت عبور میکنم....


بیصدا .....بی نشانه....


تو حضورم راحس نمیکنی....


ولی جای ترک خوردگی ردپاهای من در برگه های دفترچه خاطراتت هویدا میشوند...


http://gallery.avazak.ir/albums/userpics/10001/normal_Love26.jpg


هوای خاطراتت چقدر ابریست....خیسم میکند!


باران یادگاریهای تو واشکهای سردمن....


باران میبارد


من میبارم ودفترچه خاطراتت خیس میشود


تو دیگر نمیتوانی خاطراتت را بخوانی وبه یاد بیاوری که یک روز چه نقش ونگارهای درناکی را بر دیواره های قلبم کنده کاری کردی.....


اما من دفترچه خاطرات ندارم!


دفترچه خاطرات من جای دیگریست....


خاطرات شورناوفایی هایی تو در ذهنم نقش بسته است....


وهیچ چیز حتی باران اشک های تو هم نمیتواند آنهارا خیس کند وبشوید....


حتی عبور بی پروایت هم نمیتواند ردپایی روی آنها برجای بگذارید وآنهارا چروکین وخدشه دار کند.....


اینجا دیگر بین ناعدالتی های تو ودلشکستگی های من حلوا قسم نمیکند!


اینجا حتی یک قاضی هم نیست که بر سر مسائل عشق قضاوت کند!


اینجا فقط تویی وافکارنابجایت


پس اگر از دفترخاطارتت گذشتم


حتما به یاد می آوری که من "وظیفه ام "را فراموش نکردم......



Rain-Photography-p3-2.jpg

نظرات 3 + ارسال نظر
سمانه چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 14:38

دختر: شنیدم داری ازدواج می کنی .. مبارکه .. خوشحال شدم شنیدم...
پسر: ممنون...انشالله قسمت شما...
دختر: می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟؟؟
پسر: چی می خوای؟
دختر: اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو روش بذاری؟
پسر: چرا؟ می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟
دختر: نه.. !!
آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن.. .
می خوام بفهمی چقدر عاشـــــقت بودم...!

بوفالو شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 11:29

:
lمن کی ام؟

یه آدم ناقلا

سمانه پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 12:56

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.